هر ملتى داستان پيدايش موسيقى را بهنحو خاصى و ضمن افسانهها و داستانها بيان کرده است و اين داستانها سينه به سينه نقل شدهاند و به نسلهاى بعدى رسيدهاند. انسانهاى اوليه موسيقى را عطيهٔ خدايان مىدانستند؛ مثلاً در ژاپن روزى الههٔ خورشيد قهر کرد (خورشيدگرفتگي) و مردم هرچه فکر کردند جز اين چيزى بهخاطرشان نرسيد که با آواز خواندن او را بيرون آورند. اين رسم امروزه نيز در ژاپن بههنگام کسوف انجام مىشود.
يونانىها نيز هرمس خداى بازرگانان را به خاطر بخشيدن موسيقى ستايش مىکردند. هرس ضمن گردش در ساحل مديترانه، رشتهٔ دورهاى را که برادرش آپولون به سرقت برده بود، بر روى کاسهٔ لاکپشتى استوار کرد و اولين ساز يعنى لير بهوجود آمد.
در عرب نخستين آواز را به جبل فرزند قين (قابيل) نسبت مىدهند که در مرگ هابيل خوانده است. يا عبدالقادر مراغى مىگويد: چون به امر خالق جيحون، روح در بدن آدم (ع) درآمد نبض او در حرکت آمد و صورت خود لازمهٔ انسان است.
از مجموع اين داستانها به اين نتيجه مىرسيم که موسيقى همزاد بشر است و وطن خاکى ندارد. به همين ترتيب همه ملل و اقوام قديم، تاريخ پيدايش موسيقى را با افسانه و قصد درهم آميختهاند. از آنجا که هر چيز موزون موردپسند طبع بشر بوده است و آواز و رقص و شعر نيز موزون هستند، از همان دوران قديم به شکل آداب و رسوم زندگى ملل مختلف قرار گرفته است. ابتدا اين آداب و رسوم شکل جادويى داشت؛ سپس با تشريفات مذهبى همراه شد و بهتدريج از آن جدا گرديدند و استقلال يافتند و با تأثير عوامل طبيعي، جغرافيايي، مذهب، زبان، شيوهٔ زندگي، عادات و ... با يکديگر اختلاف پيدا کردند.
کارل اشتومف استاد فلسفه دانشگاه برلين تاريخ شروع موسيقى را از زمانى مىداند که مردم براى ارتباط با هم متوسل به اصوات شدند.
با وسعت دايرهٔ تمدن، رقص و شعر و آواز نيز دستخوش تغيير و تحول شد و تحت شرايط و قوانين درآمد و بهتدريج از سادگى و روحانيت آن کاسته شد. آنها از يکديگر تفکيک شدند و تابع قوانين و شرايط شده و هر يک تبديل به رشته و فنى جداگانه گشتند. از نظر علمي، يونان پايه و اساس موسيقى غربى و ايران اساس موسيقى شرقى را بنا نهاد.
بهرحال هنوز تاريخ دقيق پيدايش موسيقى بهطور يقين و قطعى معلوم نيست. با تمام فرضيات و تئورىهاى موجود در اين مورد، دقيقاً مشخص نيست که کداميک داراى قطعيت مىباشند.
نظرات شما عزیزان: